با ریزش بورس ثروت از بین میرود اما نقدینگی سرجای خود باقی میماند
گفتگوی دکتر علی سعدوندی با روزنامه صمت
به نظر شما، با توجه به روند نزولی قیمتها در بازار ارز، آیا نرخ کنونی دلار واقعی است؟
بارها تاکید کردهام که نرخ واقعی ارز بین ۱۸تا ۲۲ هزار تومان است، درحالحاضر هم که قیمتها ریزش داشته بازهم معتقدم این نرخ بیشتر از نرخ تعادلی دلار است. حالا در این شرایط اگر صادرکنندگان و واردکنندگان و سایر فعالان اقتصادی به این نتیجه برسند که قیمتها بیشتر از نرخ واقعی است، دچار بیماری هلندی میشویم. هرچند معتقدم بیش از۵۰ سال است ما درگیر این بیماری هستیم و اگر این روند کاهشی قیمتها ادامه داشته باشد کمی از پیامدهای بیماری هلندی جبران خواهد شد و اگر این اتفاق رخ دهد، مصائب و مشکلات اقتصادی کشور بسیار کمتر خواهد شد.
آیا این روند کاهشی ادامه خواهد داشت؟
من در کوتاهمدت تداوم روند کاهشی نرخ ارز را نمیبینم، دلایل مختلفی مانند گسترش شیوع کرونا و همچنین تحریمها، فعلا امکان وقوع چنین اتفاقی را بسیار کاهش دادهاست. تا وقتی هم که این محدودیتها پابرجاست نرخ ارز افت چشمگیری نخواهد داشت. بهعبارتی برداشت من این نیست که در کوتاهمدت نرخ دلار از ۲۵هزار تومان به ۱۸هزار تومان برسد، هرچند نرخ ۱۸هزار تومان هم کف نرخ تعادلی در بلندمدت است؛ بنابراین شرایط خیلی خاصی ایجاد نشده، البته بازار بورس واکنش خیلی شدیدی به کاهش نرخ ارز نشان داده است.
بانک مرکزی در این وضعیت چه اقدامی را باید انجام دهد؟
اگر جای بانک مرکزی بودم، ریزش قیمتی ارز را کنترل میکردم و محدودیتهای سنگینی که بر تجارت خارجی گذاشته شده نیز باید کمتر شود. البته دو هفته قبل، اتفاق مثبتی رخ داد و اجازه داده شد بخش زیادی از کالاهای وارداتی دپوشده در گمرکات ترخیص شود. از سویی، سیاستهای ارزی کشور در واکنش به تحریمها بسیار مخرب بوده است. رفتار بانک مرکزی مانند فردی است که تهدید به مرگ شده اما خودش اسلحه را برداشته و به شقیقهاش شلیک کرده است. بهعبارتی میتوان گفت ما در برابر تحریمها خودکشی کردهایم، این در حالی است که تحریمها میتوانست در میانمدت آثار مثبتی هم داشته باشد، چراکه میشد وضعیت تولید برخی از کالاها را بهبود بخشید اما متاسفانه هیچیک از این اتفاقات رخ نداد.
بانک مرکزی همچنان مدعی است روزانه ۵۰میلیون دلار به بازار ارز تزریق میکند تا قیمتها تثبیت شوند. این در حالی است که نرخ ارز نیمایی از نرخ آزاد ارز هم بالاتر است. این تناقضات رفتاری را چطور میبینید و آیا با تزریق ارز به بازار موافق هستید؟
قبلا با تزریق ارز به بازار موافق بودم اما در حال حاضر مخالف هستم. ما از اول نباید اجازه میدادیم نرخ دلار مرز ۳۰هزار تومان را رد کند و احتمالا بهدلیل دسترسی نداشتن به منابع ارزی نتوانستند این کار را انجام دهند. این در حالی است که بارها گفته شد ما هیچگاه به این میزان از اسکناس (دلار) دسترسی نداشتهایم و این حجم از منابع ارزی بیسابقه است، اما با توجه به اتفاقاتی که رخ داد، میتوان گفت برخی اظهارات بیشتر یک بلوف بوده و اگر این ادعاها حقیقت داشت نباید نرخ ارز تا ۳۳هزار تومان افزایش مییافت! اکنون هم که بازار خودبهخود روند ریزشی را در پیش گرفته بانک مرکزی هم میگوید که به این روند کمک خواهد کرد.
آیا این سیاست درست است؟
آنچه دولت و بانک مرکزی در این حوزه به اجرا میگذارند، دقیقا عکس آن چیزی است که در جهان انجام میشود. یعنی در سایر کشورها سیاستهای ضدچرخهای در پیش گرفته میشود اما در ایران سیاستهای چرخهای اتخاذ میشود. هر زمانیکه اقتصاد در مسیر سرازیری قرار میگیرد، مسئولان ادعا میکنند این اتفاق نتیجه انتخاب درست سیاستهای اقتصادی ازسوی ما بوده است. در حالیکه پایین آمدن نرخ دلار بهدلیل اثر روانی انتخابات امریکا بوده و البته فروش ارز و طلایی که مردم در خانهها دارند نیز این روند را تشدید کرده است، بنابراین کاهش نرخ ارز هیچ ربطی به سیاستهای آقایان ندارد. حالا بانک مرکزی میخواهد این فضا را تهییج کند اما من هیچ منفعتی در این اقدام نمیبینم.
برداشت من این است که اگر کمی تلاطمات مدیریت شود، بیشتر به نفع اقتصاد خواهد بود تا اینکه چنین اقداماتی انجام دهند. اکنون مقامات باید پاسخگوی عملکرد خود باشند که واردات را محدود کردند و به انحصارات دامن زدند که مثلا فرار سرمایه اتفاق نیفتد در حالیکه این یک مسئله تخیلی و موهوم بود. از سویی هم برخی از ایرانیها ارز خود را در کشور ترکیه به ملک تبدیل میکردند اما با وجود محدودیتهای اعمالشده هم دیدیم فرار سرمایه تا جایی ادامه پیدا کرد که ایرانیان به رتبه اول خریداران مسکن و آپارتمان در ترکیه تبدیل شدند. بنابراین ادعاهایی مانند جلوگیری از فرار سرمایه با اعمال سیاستهایی مانند ارزپاشی در تناقض کامل است، از سویی هم مطمئن نیستم که اصلا ما این حجم از دلار را داشته باشیم که بانک مرکزی بتواند به بازار تزریق کند.
بسیاری از افرادی که ارز و طلا ذخیره کرده بودند در روزهای گذشته اقدام به فروش کردهاند به نظر شما، این نقدینگی سرگردان به کدام سمت خواهد رفت؟
وقتی نقدینگی افزایش مییابد باید منتظر جذب آن به سمت بازارهای طلا، ارز یا بازار سرمایه باشیم، البته در این شرایط، فکر نمیکنم این نقدینگی به سوی بازار مسکن برود (بهدلیل گرانی مسکن).
باید به این نکته هم اشاره کنم که اگر دولت درست عمل میکرد این ثروتزداییها انجام نمیشد. در ۷ سال گذشته یکسری اصول در اقتصاد ازسوی دولت اعمال شده است. محوریت این اصول نیز بر حفظ منافع کوتاهمدت امنیتی و سیاسی دولت استوار است. بهعبارتی اگر بخواهیم در یک کلمه سیاست دولت را توصیف کنیم، واژه «ثروتسوزی» بهترین انتخاب است. این در حالی است که اسم سال ما جهش تولید است اما دقیقا سیاستهایی که اعمال میشود برخلاف تقویت بخش تولید است.
شما کارمندی را تصور کنید که تمام زندگیاش را تبدیل به دلار یا طلا کرده اما در اغلب حوزهها این ثروتسوزیها باعثشده سرمایههای این کارمند به کلی از بین برود. جالب اینجاست که سیاستهای ثروتسوزی دولت هیچ تاثیری بر کاهش یا سوخت نقدینگی هم نگذاشته و این مولفه همچنان تشدید میشود، بهعبارتی ثروت از بین میرود اما نقدینگی سر جای خود مانده است. ادامه این روند میتواند بسیار مضر باشد.
کسی که سکان هدایت اقتصاد کشور را بهدست میگیرد باید دلسوز مردم باشد، نه اینکه دلخوش به پیروزی کوتاهمدت ارزی حاصل از انتخابات ایالات متحده باشند و پس از مدتی بار دیگر دلار به بالای ۳۰هزار تومان بازگردد.
با توجه به این وضعیت شما به افرادی که دلار و طلا در خانه دارند، چه توصیهای میکنید؟
توصیه میکنم در مواقعی که عواطف و احساسات بر فضای منطقی غلبه میکند، دست از خرید و فروش بردارند. در حال حاضر، نگرانی بسیاری از مردم این است که اگر تحریمها برداشته شود، اینها ضرر کنند، این نگرانی تا ۲ هفته دیگر هم ادامه خواهد داشت اما در نهایت فضا آرام میشود. به هر حال توصیه میکنم فعلا صبر کنند و بعد از فروکش کردن احساسات تصمیم بگیرند.
شرایط بازار سهام را چطور ارزیابی میکنید؟
من برای ارزیابی وضعیت بازار فیلترهایی دارم که با استفاده از آنها میتوان میزان ارزندگی سهام شرکتها را سنجید. درحالحاضر اگر شرکتهای بورسی را با استفاده از این فیلترها مورد سنجش قرار دهیم خواهیم دید که حدود نیمی از سهمها یا ارزانتر از نرخ واقعی خود عرضه میشوند یا به نرخ هستند. اما متاسفانه مانند اول سال که هرچه گفتیم این فضای هیجانی ثروتسوزی را در پی دارد و هیچکس نشنید، الان هم میگویم که بسیاری از این سهمها در موقعیت خوبی قرار دارند و میتوان برای خرید اقدام کرد اما متاسفانه باز هم اغلب افراد نمیشنوند و با تاثیرپذیری از این فضای هیجانی در صفهای فروش سهام ایستادهاند.
البته سهامداران دقت داشته باشند که ادعا نمیکنم همه سهمها در شرایط خوبی قرار دارند، بلکه میگویم ۷۰۰شرکت در بورس حضور دارند که ۵۰ مورد از آنها یا ارزان هستند یا به نرخ عرضه میشوند. اما ۶۵۰نماد همچنان گران هستند، اما این نکته هم باید مورد توجه باشد که این ۶۵۰ مورد اغلب شرکتهای کوچک هستند و ۵۰ نماد ارزان در دسته شرکتهای بزرگ قرار میگیرند. اما متاسفانه سهامداران همه این سهمها را برای فروش گذاشتهاند و روند احساسی را در پیش گرفتهاند. به این عزیزان هم توصیه میکنم سهام خود را فعلا نفروشند و کمی تامل کنند تا شرایط کمی منطقیتر شود، سپس تصمیم بگیرند.