براي کنترل نرخ ارز و معتدل شدن بازارها بايد نرخ ارز آزاد شود.
«سياست درست دقيقا عکس اين است، يعني بايد نرخ ارز آزاد و قيمت ارز تک نرخي باشد. با افزايش قيمت ارز، درآمدهاي دولت هم افزايش پيدا مي کند و افزايش درآمدهاي دولت موجب جبران کسري بودجه
مي شود، کسري بودجه از علل تورم است، زماني که با کسري بودجه مواجه مي شويم سياست ارز تک نرخي شناور در بلندمدت براي کنترل تورم موثر است، متاسفانه نرخ ارز را سرکوب مي کنيم و به اين دليل که دولت کسري ريالي بودجه دارد سعي بر جبران آن با فروش ارز است.»
سياست تثبيت نرخ ارز در کوتاه مدت به نظر مي رسد ضدتورم باشد.
«بنابراين سياستي که به نظر مي رسد در کوتاه مدت ضدتورم باشد در بلندمدت خودش يک سياست تورمي است، زماني که فنر ارزي آزاد شد شاهد به طول انجاميدن تعادل قيمت ارز در بازار بوديم. طبق تجربه بعد از آزاد شدن فنر ارزي، يک سال قيمت ها جهشي است اما بعد از آن در بازار ارز و ديگر بازارها تعادل ايجاد مي شود. اما نکته مهم تر اين است که با تثبيت نرخ ارز به واردات سوبسيد مي دهيم و باعث تعطيلي توليدات داخل مي شويم، اين همان کاري است که تحت عنوان بيماري هلندي يا سم زدايي در اقتصاد شناخته مي شود.»
«بيماري هلندي يعني: اقتصاد داخل تخريب شود و سياست 50 سال گذشته توليدملي بر همين اساس بوده است که باعث از بين رفتن صنعت نساجي با توان بالاي توجيه اقتصادي شده است. نرخ ارز مهم ترين شاخصي است که بر توليد داخل تاثير مي گذارد يعني ممکن است توليد داخل را سودآور کند يا کالاهاي داخلي را درمقايسه با کالاهاي خارجي از رده بي کيفيت کند. سياست ارزي از سال 1350 تاکنون درراستاي تقويت کالاي خارجي و به ضرر توليد ملي بوده و متاسفانه بيشتر کارشناسان هم بر اين روش تاکيد مي کنند.»
وي در پاسخ به اين پرسش که با توجه به آزادشدن فنر ارزي وگذشت يک سال و عدم ايجاد تعادل، آيا بازهم قيمت دلار افزايش پيدا مي کند، گفت: «خير، درحال حاضر فنر ارزي آزاد شده و اين به نفع اقتصاد است، اما اينکه تصور کنيم مي توانيم قيمت ارز را به 6 هزارتومان بازگردانيم خيال خامي بيش نيست، نرخ ارز در همين محدوده تعادلي است و اگر کشور مي خواهد به سمت تقويت توليد داخل حرکت کند دلار بايد مقداري از قيمت کنوني هم بيشتر باشد. به اين دليل که کالاي خارجي ارزان تر است و کالاهاي داخلي نمي توانند با آنها رقابت کنند.»
نه تنها علي سعدوندي، بلكه کارشناسان بسياري معتقدند فنر ارز بايد آزاد شود و سرکوب قيمتها نميتواند منجر به مهار تورم شود، اما اينکه فکرکنيم با آزادسازي فنر ارزي بلافاصله شاهد روند نزولي و بازگشت آرامش به اقتصاد کشور هستيم و به يک باره درآمدهاي مردم واقعي ميشود درست نيست، بلکه تمام راهکارهاي علم اقتصاد در بلندمدت تاثير واقعي خودشان را ميگذارند. مانند روشي که مردان اقتصاد دولت از سال 50 تاکنون پيش گرفتند و بعد از چهار دهه اکنون اثرات منفي آن را به شکلي محسوس مي بينيم، شايد خانوادههايمان از شرايط سال 70 الي 80 بسيار راضي بودند اما دريغ از اين که آن زمان نقطه اوج مسير اشتباه اقتصاد بوده است؛ بنابراين اجراي روشهاي درست، پرريسک اما پر بازده است و اين که چه کسي جسارت و شجاعت اجراي آن را داشته باشد هنوز بعد از چهار دهه مشخص نشده است.