به نظر من بعد از تحریمها، مجموعه سیاستهای اقتصادی کشورمان، سیاست بدی نبود. مشکلاتی قبل از تحریمها وجود داشت که مهمترینش ریشه در افزایش درآمدهای نفتی در اواخر دهه 80 خورشیدی داشت. افزایش درآمدهای نفتی و اتخاذ سیاستهای نامناسب در آن دوره باعث شد تا درآمدهای نفتی فزایندهای که کشور در آن سالها از آن برخوردار شده بود، یکسره وارد اقتصاد ایران شود. این سرازیر شدن بدون فکر درآمدهای نفتی، باعث به وجود آمدن دو مشکل در اقتصاد ایران شد، یکی بیماری هلندی و دیگری موجهای تورمی پی در پی که به دلیل درآمدهای نفتی فراوان در آن دوره در اقتصاد به وجود آمدند. پس درآمدهای نفتی زیاد برای کشورمان نعمت نبود، نقمت بود، موهبت نبود بلکه عذاب بود. این باعث شد تا یک موج تورمی از آن زمان در کشور شکل بگیرد که تا همین امروز نیز ادامه داشته است.
وقتی دولت تدبیر و امید در سال 92 روی کار آمد، سیاست جدیدی برای کنترل تورم تحت عنوان سیاست سالمسازی نقدینگی در پیش گرفت که این سیاست هرچند در کوتاهمدت وضعیت تورم را بهبود بخشید اما در بلندمدت وضعیت تورم را بدتر کرد. بنابراین این انباشت نقدینگی که در اقتصاد صورت میگرفت و سالها نرخ تورم را در دالان نزولی نگه میداشت؛ در نهایت این فنر تورمی جهش پیدا کرد، همانطور که فنر ارزی هم جهش پیدا کرد.
این موضوع از 2جنبه به اقتصاد ایران ضربه وارد کرد، در گذشته فقط فنر ارزی را بدلیل سیاستهای نابخردانه داشتیم ولی این بار هم فنر ارزی را داشتیم و هم فنر تورمی به آن اضافه شد و موجب اختلالات جدی در اقتصاد شد. سوال این بود که با حجم بزرگی از نقدینگی که در بانکهای کشور انباشته شده و سودهای موهومی که به سپردهها پرداخت شد چه باید کرد؟ یک راهی که به ذهن برخی رسید این بود که بخشی از این نقدینگی میتواند وارد بورس شود، چون بازار سرمایه در آن زمان بسیار ارزان بود و این بازار سالهای سال سرکوب شده بود. در آن زمان گفته شد بخشی از این نقدینگی باید وارد بورس شود و بخشی دیگر در اختیار دولت قرار گیرد تا از طریق انتشار اوراق این نقدینگی در مسیر صحیح قرار بگیرد.
اتفاقی که افتاد این بود که دولت به اندازه کافی اوراق منتشر نکرد و کل این نقدینگی سیال را تشویق کرد تا به سمت بازار سرمایه هدایت شود. از قدیم گفتهاند، ان ناس علی دین ملوکهم؛ مردم هم از سردمداران خودشان تبعیت میکنند. وقتی سران کشور اعلام کردند این بازار مطلقا ریزش ندارد (که اصلا چنین حرفی درست نبود) مردم سرمایههایشان را وارد بورس کردند و این حضور باعث شد تا قیمتها در بورس افزایش شدیدی پیدا کند. پس بورس در این برهه و این زمان خودش جاذب نقدینگی است و جلوگیری کرده از افزایش نرخ ارز، جلوگیری کرده از افزایش قیمت مسکن و نیز جلوگیری کرده از افزایش نرخ تورم، اما این خاصیت مثبت بورس موقتی است.
از آنجایی که ارزش سهام در بورس به شدت افزایش پیدا کرد و رابطه بین سودآوری و سهام متاسفانه قطع شد، اتفاقی که افتاد این بود که برخی افراد داخل بازار سرمایه ثروت بالایی را پیدا کردند. یعنی افزایش قیمت سهام باعث شد تا قدرت خرید این دسته از افراد رشد چشمگیری پیدا کند. من افراد جوان زیادی را میشناسم که طی یکی دو سال اخیر با چند صد میلیون تومان وارد بازار سرمایه شدهاند و بعد از 2سال به چند ده میلیارد تومان ثروت رسیدهاند. این افراد چون جوان هستند، احتیاج به مسکن دارند، احتیاج به خودرو دارند، احتیاج به سفرهای خارجی دارند و احتیاجهای متعددی دارند که این مطالبات باعث افزایش نظام تقاضا در کشور میشود. این افراد این روزها در حال خرید مایحتاج خود و استفاده از ثروت بادآورده خود هستند تا به این نیازها پاسخ دهند. در واقع ثروت موهومی که ماههای اخیر در بازار سرمایه ایجاد شده در حال رخنه به سایر بازارهاست.
راهکار موثر آن است که از تجربیات دنیا درس بگیریم و تلاش کنیم تا کسری بودجه دولت را از طریق اوراق جبران کنیم. حتی علیرغم اینکه بازار سرمایه افزایش قیمت شدیدی پیدا کرده باید سعی شود قیمتها در بورس به یک تعادل نسبی برسد تا شاهد سقوطهای شدید شاخصها در بازار سرمایه نباشیم.
وقتی بانکها وارد میشوند باز هم از منابع در اختیار در جهت ایجاد صف خرید استفاده میکنند. یعنی بازار یک روز صف خرید دارد، یک روز صف فروش، سوال اینجاست آن منابعی که مثلا در هفته گذشته صرف ایجاد صف خرید شد حالا که همهچیز از بین رفته و مجددا صف فروش به وجود آمده، چه سرانجامی پیدا میکنند؟ بنابراین به نظر میرسد که باید یک مقداری دقیقتر روی سیاستهای بازار سرمایه و به خصوص روی سیاستهای پولی و بودجهای کشور نظارت و عمل شود. با این سادهانگاریهایی که ما امروز مشاهده میکنیم وضعیت آینده اقتصاد کشور را نمیتوان روشن، تصویرسازی کرد.